مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 7 سال و 3 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

جبران روزهای گذشته

1396/9/15 4:59
نویسنده : مامان سبحان
277 بازدید
اشتراک گذاری

میدونم مامانی،الان با خودت میگی پس چرا بعد اینهمه مدت یاد وبلاگ افتادم و لحظات شیرین قبلو برات ثبت نکردم؟؟؟

عزیزکم قول میدم خلاصه ای از مهم ترین اتفاقای روزای قبلو برات بنویسم.

اگر قرار بر جبرانه،میخوام برات از روزای اول بگم،روزهایی که هیچکس نمیدونست تو اومدی جز خدا و خودم و خودت و بابایی.تو اونقدر پسر خوبی بودی که موقع بارداری اصلا مامانی رو اذیت نکردی؛همه اینارو میذارم به حساب گل بودن و آقاییت که از همون روزای اول هوای مامانیو داشتی.

نمیدونی همه چقدر از اومدنت خوشحال بودن؛بخصوص حاجی بابا و حاجی مامان که اولین نوه شون بودی و داشتن بابا بزرگ و مامان بزرگ میشدن.البته آقا و مامان جونم خوشحال بودن که اولین نوه ی پسریشونو میبینن.همه هم که میگفتن نوه شیرینه و مغز بادومه...

مامانی نمیدونی روزی که قرار بود واسه اولین بار سونوگرافی برم،چه حسی داشتم.چون اولین تصویری بود که از تو گل خوشگلم میدیم؛چه صدای زیبا و حس فوق العاده ای بود وقتی که صدای قلبت رو شنیدم...البته مامان از همه ی عکسای سونوگرافیت کلیپ ساخته که نشونت بده.

واقعا میگم که برای من و بابایی هیچ فرقی نداشت که تو دختر باشی یاپسر،سفید باشی یا سیاه...نه اینکه برامون مهم نباشی،نه! از نظر ما تو بهترین و زیباترین بودی،هستی و خواهی بود...ناگفته نماند که اولین خواسته مون از خدا این بود که سالم و صالح باشی.

بعد از معلوم شدن جنسیتت موضوع بعدی چهرت بود که شبیه کی میشی،من یا بابایی یا...ولی بهرحال بچه ما هستی و شبیه خودمون میشی دیگه...

روزهایی که تو نبودی و مامانی و بابایی با این چیزا دلشونو خوش میکردند که به زودی میای...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)