مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 18 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

ده ماهگی پسرم

انگار همین دیروز بود که در وبلاگت عکس های ده روزگیت رو گذاشتم،روزها چقدر سریع میگذرند... دلخوشی من،21ام بهمن ماه نه ماهگیت تمام شد و وارد ده ماهگیت شدی.روز سه شنبه وقت مراجعه به بهداشتت بود تا روند رشدتو اندازه گیری کنند. قدت:74سانت وزنت:8/400گرم دور سرت:45/5 سانت ده روزی هم میشه که چهار دندونی شدی و دو دندون بالاییت هم روییدن؛البته موقع رویش این دو دندون بالایی خیلی اذیت شدی و لثه هات بدجوری میخارید,طوریکه اینقد صورتتو به زمین میمالیدی که صورتت سرخ میشد و مجبور شدیم ببریمت دکتر تا دارو یا ژل تسکین کننده بده تا آروم شی.ولی دکتر مهربونت(خانوم پگاه عالمی) گفتن که این ژل ها خیلی ضرر دارند و بهترین روش گ...
26 بهمن 1396

برای فرزندم(1)

زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم.  هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی .  الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز!  همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم.  آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن و سال خبری نیست .  کودکی کن ، از ته دل بخند ...
12 بهمن 1396

نه ماه در دلم و نه ماه در بغلم

فندقم از شیرین کاری های این ماهت دست دست کردن و بای بای کردنو دست دادنت (عین آدم بزرگا) هست،و شیرین زبونیات که بابا و ماما و د د گفتنه.هر چیزی هم که گیر میاری یا پرتابش میکنی یا مستقیم توی دهنت فرو میکنی. یه ده روزی هم میشه که سعی میکنی دیگه چهار دست و پا راه نری و با کمک گرفتن از وسایل از جات بلند شی ... اینجا از بس شیطونی کرده بودی،تو آتلیه از خستگی بیهوش شده بودی و هر کاری کردیم بیدار نشدی شیطونکم تازگیا خیلی شلوغ شدی و از در و دیواربالا میری ،چند روز پیش هم روروکتو چپ کردی و با کله اومدی زمین و اینجا رفتی کیبوردو از جاش کشیدی بیرون و آواز خوانان داری تایپ میکنی... ...
7 بهمن 1396

عکس های جشن دندونی سبحانم

پسر گلم اولین دندونت20ام دی ماه (آخرین روز هشت ماهگیت)و دومین دندونت 1ام بهمن ماه رویید . عزیز دلم جشن دندونیتو روز چهارشنبه 4 بهمن ماه برگزار کردیم و شام تقریبا خودمونی 15نفره که شامل قرمه سبزی،آش دندونی،سالاد اندونزی،سالاد الویه شکل دندان و شکل ماهی،ژله بلوبری شکل دندان و آکواریومی بود ،تدارک دیده بودیم.  انصافا تزئین آش دندونیت حرف نداشت!(تنها چیزی که کار خودم نیست و به خاطر گریه و بهونه گیری تو به یکی دیگه سپردمش) اینم عکس شما شاهزاده کوچولوی تک دندونی در بغل بابابزرگ مامانی(که مامانی عاشقشه)   و عکس کادوهات که شامل وجه نقد،تاب موزیکال،ماشین اسباب بازی،کامیون اسباب بازی،حلقه های رنگ...
7 بهمن 1396
1