مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

24 ماهگی عشق جان

1398/1/23 16:11
نویسنده : مامان سبحان
390 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان 1 ماه تا دوسالگیت مونده.یعنی 21 اردیبهشت که روز 5ام ماه رمضان میوفته.حالا موندیم کی و چجوری برات جشن تولد بگیریم.

.

.

.

عزیزتر از جونم امروز 30ام فروردین و 14 ماه شعبان ، تاریخ تولد قمری شماس.تولدت مبارک باشه ماه شب چهارده من😍

با عروسک دختر عمه زهرا، لالا کردی.

این هم یک نمونه دیگه از شیرین خوابیدنت😲

دانشگاه مامان

امشب به مناسبت تولد قمری شما و شب نیمه شعبان کیک باقلوا پختم و یه جشن سه نفره گرفتیم.🎂

ای قربون اون غنچه هات شم😍

غنچه تویی فقط،غنچه های قبل تو سوء تفاهم بودن مادر قربونت😘

چاکر همگی.🙏

ما دیگه رفتیم.بای بای🌷

پسر شیرین مامان (بقول بابا، سپر مامان)دیگه میخام کم کم از شیر بگیرمت.خیلی وقته دست دست میکنم  و نگران اذیت شدن توام.ولی الان از ی طرف ماه رمضون داره میرسه،از ی طرفم شیرم خیلی کمه و بشدت وابسته شدی و از طرف دیگه کم مونده به دوسالگیت ...

واس همین فعلا از چسب زدن به یک می می شروع کردم و میخام کم کم قطع کنم که اذیت نشی.تا الان که خوب همکاری کردی و کمتر می می میخای و می می اوف شده رو ناز میکنی و میگی می می اووووووف.

.

.

.

عشق مامان الان که دارم مینویسم،دقیقا دو روزه میشه که شیرمو نخوردی(1 سال .11 ماه.15 روزگیت).فقط میتونم بگم که کمک خدا بود که با اون شدت وابستگیت به اون راحتی از می می جدا شدی.البته موقع خواب اذیت میشی ولی سرپا بغلم نگهت میدارم و لالایی میگم ، یا رو پاهام میخوابونمت و قصه (بقول خودت شنگول منگول انگول ) میگم و یا سایه بازی میکنیم و ... تا خوابت ببره.

سه روز پیش اومدی می می خواستی،اولش خودتو مظلوم کردی و با ناز خواستی به زبون بگیریم ولی وقتی گفتم اوف شده،شروع کردی با خشونت کشیدن یقه لباسم و  زدن من.فدات بشم،دلم برات کباب شد😢.واس همین با بابایی بردیمت شهربازی تا یکم از یادت بره. 

و اینکه خدا رو شکر این دو روز ،غذا خوردنت بهتر و بیشتر شده...😍

از خدا میخام که دیگه هوس می می نکنی.🙏

................................................................................................................................................................................................................................................

عشق جانم امروز یک هفته هست که می می نخوردی،مبارک باشه،دیگه آقا شده پسرم❤️98/2/12

کلماتی که میگی:انصافا حرف زدنت عالیه و عین طوطی هرچی میگیم ،تکرار میکنی.

زنعمو:عمو

آبجی زهرا:دادا

مائده:مادده

شلوار:شاووار

جوراب:جواب

صندلی:صددل

کفش:پاپا

و خیلی کلمات دیگه ک کامل میگی...

جدیدا هم با خودت عروسک میخابونی و روش پتو میکشی و از شیشه شیر خودت بهش میدی.😘

منو بابایی عاشق ناز کردنت و نازززززی گفتنت و هیسسسسسس گفتنتیم.😍

به شدت بدغذایی و خیلی کم و با هزار ادا و ناز غذا به خوردت میدیم.😢

عشقم نخ دندون میزنه،قربون اون چهارتا دندون موشیت بشم من😘

پسر با احساس من به عروسکش(مت کوچولو)شیر میده وپیش خودش میخوابونش😍

کولوچه مامان،امشب موقع خواب ی کارایی کردی که اومدم زود بنویسم تا یادم نرفته.اخه هر شب موقع خواب ک لامپو خاموش میکنم،با هم سایه بازی میکنیم.ولی امشب چون خسته بودی،پای تلوزیون خوابیدی.

اومدم بغلت کردم جات بخوابونمت،ک یهو چشمای خوشگلتو باز کردی و تا چشمت به سایه من تو دیوار افتاد،گفتی عگگوش گددی(خرگوش اومد)،اخه موقع سایه بازی دستمو شکل خرگوش میکنم.بعدش پا شدی دیوارو بغل کردی و گفتی ناسسسی عگوش،گوجی گوجی(نازی خرگوش،بغل بغل).منم از ذوق شیرین کاریت ،محکم بغلت کردمو بوسیدمت.😍این شد که خوابت پرید و تا ساعت 3 نصفه شب بازی کردیم.😱

👇🐟در حال درد و دل با ماهی عیدمون، ک تا الان زنده مونده🐟👇

عزیزترین موجود قلبم، فردا تولد دوسالگیته، اومدم تبریک بگم، برم.انشاالله تولد 122 سالگیت عزیز دلم 🎂

98/2/20 ، چهارم رمضان،ساعت 1شب ❤️

 

پسندها (6)

نظرات (4)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
23 فروردین 98 16:22
پیشاپیش مبارک😘🎉🎉🎉
مامان سبحان
پاسخ
خیلی ممنون عزیزم.اولین نفری ک تبریک گفت،شما بودی😍
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
23 فروردین 98 16:58
خدا پسرتو نگه داره
مامان سبحان
پاسخ
ممنون.انشاالله خدا نوه گلتونو براتون نگه داره.
مامان صدرامامان صدرا
24 فروردین 98 1:41
پیشاپیش مبارک پسر اردیبهشتی🌼🌼🌼🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸
مامان سبحان
پاسخ
خیلی ممنون خاله عزیز😍
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
1 اردیبهشت 98 0:49
چه جالب می خوابه!!!!😍
مامان سبحان
پاسخ
😁بله.انگار کوه جابجا کرده که اینقد خستس و سرپا خوابیده.😘