مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

16 ماهگی عشق جان

1397/5/22 3:25
نویسنده : مامان سبحان
581 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز آقا سبحان 15 ماه تمام شد و امروز وارد 16 ماهگی شدفرشته

پسر عزیزم،راستش حوصله نوشتن ندارم و سعی میکنم بطور خلاصه وقایع مهمو شرح بدم.

اولین روز 16 ماهگیت به بهداشت برای چک کردن وزن و قدت بردیم و خداروشکر از رشدت راضی بودن(هرچند در ظاهر خیلی لاغری).

از اتفاق های مهم این ماه که پیش رو داریم،تولد مامان،سالگرد عقد مامان و بابا،سالگرد ازدواج مامان و بابا و تولد بابایی هست .

عروسی خان عمو هم که قرار بود 5 شهریور برگزار شه،بدلیل فوت عمه ی عروس خانوم(زنعمو جونت)به 6 آذر موند.

محبتو جا داره که اینجا از خدای مهربونم تشکر کنم بخاطر هدیه دادن تو به من محبت

ماشاالله خیلی باهوش و زرنگ و البته شلوغی.اهل کمک کردن و مرتب کردنی و از شلوغی خونه و شلختگی بیزاری و تا وسیله ای وسط خونه میبینی ، میری برمیداری و ی گوشه میذاریش(البته فعلا).

خوابت منظمه و شبا ساعت 1  میخوابی و صبح با من بیدار میشی و بعد از ظهر هم میخوابی (البته اگ خونه خودمون باشیم و سر و صدایی نباشه).

غذا خوردنت هم گاهی وقتا هیچی  نمیخوری و هر چی میدم میریزی بیرون ، ولی گاهی وقتا عین ی پسر خوب یک جا میشینی و میخوری(البته تنوع غذایی رو  دوس داری و از غذاهایی که مخصوص خودت میپزم ،دلزده شدی و دوس داری از غذای ما بخوری).

مکمل های غذاییت هم شریت زینک پلاس(تقویت بدن و رشد مو و ناخن ) + قطره آهن و قطره مولتی ویتامین که بهداشت داده.

بعضی رفتارات پرخاشگرانه است مثلا وقتی چیزی میخوای و نمیدیم یا جیغ میکشی و یا با دستت به کله ات میکوبی،یا وقتی بچه های هم سن خودت میان نزدیکت تا نازت کنن یا باهات بازی کنن،به صورتشون چنگ میندازی و هلشون میدی.یا من وبابایی رو یا گاز میگیری یا با پشه کش میزنی.ترسم از اینه که این اداها رو سرت بمونه و ... 

همیشه کارهای بزرگتر از سنت انجام میدی،مثلا اجسام سنگین و بزرگو میخای برداری و حمل کنی و هر کاری ما میکنیم همون لحظه تقلید میکنی.

حرف زدنت هم نسبت به سنت عالیه و کلمات بیشتری میگی و همه ی حرفهای ما رو سعی میکنی ادا کنی(هر چند کامل نه ، ولی منظورتو میرسونی)

راه رفتنت هم خیلی بهتر شده و نمیذاری ما از دستت بگیریم و دوس داری خودت مستقل راه بری.

کلماتی ک میگی:

ناااااااااااززززززز:موقع ناز کردن

ناننای:رقصیدن

بابای:موقع خداحافظی

آب:موقع خواستن آب

تتتتتتتتاب: تاب بازی

به به:موقع غذا خوردن

آبجی.مامان.بابا.علی دایی.حاج بابا.آقا . لالا و خیلی کلمات دیگ ک یادم نمیاد ...

از شلوغیات  هم نگم که خدا خودش بهم صبر بدهعبادت

قربون پسر 15 ماه و 15 روز خودم بشم

تب 40 درجه در نصف شبغمگین

سومین سالگرد ازدواج مامان و بابا

پاره کردن کتاب قصه ات

تولد مامان در 1 ام شهریور

َصعود به بالای کشو های تختت

سومین سالگرد ازدواج مامان و بابا در 4 شهریور

محبتپدر و مادر که شهریوری باشند و بچه اردیبهشتی،میشه چه بهشتیفرشته

ست زرشکی پدر و پسر و مادر نامرئیخندونک

محبتخدارو شکر که ، تو حاصل این عشق و ازدواج شدیعبادتبغل

خالی کردن وسایل داخل کابینت و نشستنت توششاکی

همه ی مناسبت های خاص خانواده ما (تولد مامان.تولد بابا.سالگرد عقد.سالگرد ازدواج.و از همه مهم تر به وجود اومدن شما گل پسر و شروع بارداری مامان )در ماه شهریوره.برا همین عاشق این ماه ام. محبت

چهارمین سالگرد عقد مامان و بابا در 11 ام شهریور.

در تاریخ 15 شهریور ,عکس شما رو که چند ماه پیش به شبکه پویا فرستاده بودم،در برنامه "تو هدیه ی خدایی" نشون داد و تولدتو (با تاخیر فراوان) تبریک گفت.

 

سربازی رفتن (دوره آموزشی) دایی محمد به شهر یزد در 3 ام شهریور و پختن آش پشت پا برای سلامتی دایی محمد.

دوم شهریور که من بی خبر از تو مشغول آشپزی بودم  ، خودت تنهایی برای اولین بار به خونه آقا جون ک همسایه دیوار به دیوارمونن، رفتی.

پسندها (12)

نظرات (5)

یه مامانیه مامان
29 مرداد 97 15:20
۱۶ ماهگیش مباک
زیر کمد خوابیده؟خندونک
مامان سبحان
پاسخ
تشکر عزیزممحبت.نه ،زیر کابینت آشپزخونهتعجبدیگ جایی نمونده که سرک نکشهخندونک
مامان صدرامامان صدرا
31 مرداد 97 20:06
محبت
یه مامانیه مامان
1 شهریور 97 18:56
خندهخندهخندهخنده الهی خدا حفظش کنه ماشاالله فرشته
mahsamahsa
11 شهریور 97 14:26
آفرين به آقا سبحان كه به مامانش كمك ميكنهبغل
مهندس زهرا فرجیمهندس زهرا فرجی
23 شهریور 97 1:51
😘😘😘😘😘😘😘😘