چهارده ماهگی عشق مامان
هی روزگار...
بالاخره منم مامان شدم و فارغ شدم و ...
حالا پسرم چهارده ماهه شده
اولین عکس در چهارده ماهگیت در حیاط خونه حاج بابا در کنار دایی علی
قربون اون پاهات بشم که بالاخره دمپایی پوش شدن
وبلاگمون در 24 خرداد جز سه وبلاگ محبوب ، اونم با 4 پست محبوب شد.
ایده ای دیگر از مامانی
نمیدونم چ اصراری داشتی که توی زنبیل حاجی مامان بشینی
تازگیا هم شر شدی ،و تا حرفتو ب کرسی ننشونی گریه و جیغ و ...
عید فطر سه تایی به شهر اردبیل رفتیم و اینجا شهربازی الماس شهر اردبیله(دومین شهربازی رفتنت)
اولش میترسیدی تنهایی بشینی،ولی بعدش ریلکس شدی و یک دستتو ول کردی
عزیز دلم آخه این بازی مناسب سن شماس؟
ناهار هم به فست فود شهربازی رفتیم و به خودمون پیتزا و به شما شیر کاکائو و کیک سفارش دادیم
این چه نگاهیه آخه
پیش به سوی جام جهانی
یک دقیقه بعد
چون دستت بنده،با زبونت به هم میزنی
امروز برای اولین بار،دوتایی حموم رفتیم و اصلا اذیت نکردی و کلی آب بازی کردیم و خوش گذشت
آخه تا 6 ماهگیت حاجی مامان،حموم میبردت و بعد از اون با بابا،دوتایی حموم میبردیمت و بابایی آب میریخت بدنت و من میشستمت.(بخاطر ترس من از اینک خدای نکرده از دستم سر بخوری و یا ...)
فقط داخل لباسشویی مونده بود که اونم سرک کشیدی
همه میگن لاغر شدیفک کنم ب خاطر اینه که راه افتادی و یکجا بند نمیشی و دیگه اینکه چون ماه رمضون روزه گرفتم شیرم کم شده.
آقای دکتر سبحان وارد میشود
جمعه اول تیر ماه و بلندترین روز سال(چله تموز) بود که ما هم از فرصت استفاده کردیم و بعد از ظهر به پارک رفتیم تا در بلندی روز حوصلمون سر نره.
اولین تراشیدن و در واقع اولین اصلاح موی سر آقا سبحان
توسط آرایشگر خصوصی و ماهر شما، جناب آقای بابا خان در تاریخ 97/4/6
فدات بشم که اینقد پسر خوبی بودی و آروم روی صندلیت نشستی و بابایی در عرض 5دقیقه موهاتو تراشید
دلیل تراشیدن موهات هم این بود که چون موهات کم پشت و در هم بر هم بود (هر چند از نظر علمی تراشیدن مو تاثیری در پرپشتی مو نداره) تصمیم گرفتیم از ته بتراشیم تا موقع عروسی عمو جونت (5 شهریور) موهات یکدست و مرتب در بیاد.
و این هم نتیجه کار:یک عدد داش کلم واقعی و کچل کچل بامیه
این هم مقداری از موهات ،که برداشتم تا لای دفتر خاطراتت بگذارم بمونه
انشاالله موهای دامادیتو اصلاح کنی گل پسر
گل پسری دلیل اینکه چند وقته وبلاگتو به روز نکردم اینه که :
1) عروسی عموی آبجی سارا (دختر عمه ات)
2) تازه کچل کردی ،به همین خاطر ازت کم عکس میندازم (البته به نظر من در هر حالتی تو خوشگلترین و بانمکترین پسر دنیایی)
3)یک هفته پیش،شب ساعت 23 توی راهرو تاتی تاتی راه میرفتی ک افتادی زمین و پات روی چهارچوب در افتاد و کلی گریه و جیغ ...
همون لحظه پیش شکسته بند بردیمت گفت خدارو شکر دررفتگی و شکستگی و ... نیست و فقط یکم درد گرفته و ...
ولی تا امروز که یک هفته شده به زور، چن قدم ورمیداری و میترسی راه بری.
کاش من به جات اینجوری میشدم درد و بلات به سرم ، نه تو که تازه داشتی راه میوفتادی.