مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

40 ماهگی عزیزترینم

پنجمین سالگرد ازدواج مامان  و بابا کمک پسر گلم ب مامان در همه کارها.قدیمیا میگن بعد شما،بچه دوم دختر میاد.نمیدونم بر چه دلیل علمی میگن! ولی دلیلشون اینه که به کارها و وسایل دخترونه علاقه داری. هرچند بنظر من، کار و وسایل و رنگ فقط مختص پسر یا دختر وجود نداره و این تقسیم بندیا قدیمیه🤴 ولی در کل هر کاری من میکنم،شما هم دوست داری بکنی. تولد بابایی و روز پسر در ۲۸ شهریور،آخرین جمعه تابستان قرن کیک مامان پز به عشق همسر و پسر🥰 بمناسبت روز پسر هم برات کتاب شعر خریدیم که بدونی چقد برامون مهمی و دوست داریم😘 ...
30 شهريور 1399

۳۷ماهگی و 🥳جشن تولد سه سالگی پسرمون🤴

پسر عزیزم،همونطور که بهت قول داده بودم،بعد از ماه رمضون و تموم شدن کرونا(البته کاملا تموم نشده)،برات جشن تولد و کیک آبی بگیریم، گرفتم.😘 🥳جشن تولد قرنطینه طوری ما🎂 کیکت که هم رنگش و هم طرحش،با اونی که  ما سفارش داده بودیم ،زمین تا آسمون فرق داشت و سر همین با قناد حسابی دعوا کردم. حالا خوبه عکس براش فرستاده بودم و گفته بودم رنگش دقیقا همونجوری باشه تا به تم تولد بیاد. علی دایی که اونم با تم ما، ست کرده بود. قربون اون خوشحالی و برق توی چشمات بشم😍 عزیزم انشاالله تولد ۱۳۳ سالگیتو جشن بگیری🎂 کادوی خوشگلت که عروسک روسی مخصوص خودت بود و مامان از روی عکست،برات ...
15 خرداد 1399

تولد سه سالگی آقا سبحان

به همین سرعت تولد سه سالگیتو هم بسلامت جشن گرفتیم،انشاالله جشن تولد۱۱۳سالگیت عشق مامان. راستش بخاطر کرونا که ۳ماهه وارد کشورمون شده،و بخاطر اینکه تولدت در ماه رمضان افتاده بود،روز تولدت خودم کیک پختم و برات یه جشن کوچولو سه نفره گرفتیم و بابایی برات کادو خرید. و قرار گذاشتیم بعد از ماه رمضون و انشاالله تموم شدن کرونا برات کیک خامه ای(بقول خودت کیک آبببی)بخریم و مامان بزرگا و بابا بزرگاتو به جشن تولدت دعوت کنیم‌. شرح حال این روزامون که با شیرین زبونیای تو و خونه نشینی قرنطینه ایمون شروع میشه و اصرار تو ب پارک رفتن.دعا کردنات برای خرید بستنی.سحری بیدارشدنات.سر سفره افطار نشستنات.قران بسر گذاشتنت.شیرین زبونیات.ناز و بوس کردنات.مودب شد...
25 ارديبهشت 1399

35 ماهگی سبحان جون

فقط دو ماه تا تولد 3 سالگی عشقم😍 پسر عزیزم کاش میشد همیشه خبرهای خوبو در وبلاگت ثبت کنم،ولی این روزها کل دنیا و کشورمون درگیر ویروس کرونا هست و ما بیشتر از همیشه مراقب شماییم و خونه نشین شدیم. یک هفته به عید نوروز مونده ولی خبری از حالو هوای عید نیست. اتفاقای بد سال98 ، که اولش با سیل و خرابی هاش شروع شد و بعد ادامه تحریمها و داستان خروج از برجام و تهدیدهای ترامپ و تحریکات عربستان و داعش و سوریه و ادامه گرانیهای وحشتناک اجناس و دلار و سکه و خودرو و املاک و ...و اختلاس و گرانی قیمت بنزین و اغتشاشات و اعتراضات و... ، زلزله شهرمون ،شهادت و ترور سردار سلیمانی و سقوط هواپیما و شیوع ویروس کرونا و احتکار ماسک و مواد ضدعفونی کننده، تعطیلی م...
22 اسفند 1398