مامانیمامانی، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
عقد مامانی و باباییعقد مامانی و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج مامانی و باباییازدواج مامانی و بابایی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
سبحان از آغاز بارداریسبحان از آغاز بارداری، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
سبحان عزیزم از لحظه تولدسبحان عزیزم از لحظه تولد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
وبلاگ آقا سبحانوبلاگ آقا سبحان، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

سبحان دنیای مامان و بابا

دلخوشم به دلخوشیت،دلخوشی جان و دلم

نوروز ۱۴۰۰ و پایان ۱۳۰۰

خوشتیپ جان مامانش سفره کوچولومون برای لحظه تحویل سال اینم هفت سینی که با هم توی پذیرایی چیدیم و چقدرم ذوق کردی🤩تخم مرغهارو هم با هم رنگ کردیم🐮 خداروشکر سال ۹۹با وجود ویروس کرونا و تحریم و گرونی، برای خانواده ما سال خیلی خوبی بود. زمین مسکونی خریدیم تا انشاالله توش خونه بسازیم،توی قرعه کشی خودرو برامون ماشین دراومد، ماشاالله استخدام دایی جونت حل شد، رسمیت بابا اومد ،پایان نامه و تسویه دانشگاه مامان که مثل گره کور شده بود ، حل شد و کلی اتفاقهای خوب دیگه... انشالله این سال جدید هم برای ما و همه خوب باشه. فقط حالت دهنت😁یه جور ولمون کن بابای خاصی تو چشمات هست. تغییر مکان هفت...
29 فروردين 1400

دی و شب یلدای 99

شب یلدا.خونه حاجی بابا در کنار علی دایی. عزیز دل مامان،همونطور ک میدونی،ما هر سال،سه شب،یلدا میگیریم. شب اول خونه اقا.شب دوم خونه حاجی بابا.شب سوم خونه خودمون. شب یلدا خونه خودمون خونه آقا اولین برف امسال در اخرای فصل پاییز دومین برف زمستان.ادم برفی پسرم مامان بمناسبت شب یلدا،کیک پخت و بردیم خونه اقا.با ابجی سارا و آبجی زهرا(دختر عمه هات) جشن تکلیف آبجی سارا ...
27 دی 1399

آذر 99

شرکت کردن مامان درکلاس کیک و شیرینی شب یلدا در اذرماه پهلوانان نمیمیرند😎 کمک کردن به مامان تو کارهای خونه،ظرف شستن داللللی موشه.سلفی گرفتن آقا سبحان پسرم در حال نواختن پیانو🤭با اسباب بازی دوران کودکی دایی محمد🤩 نامه پسرم به مامانش که پر از حرفهای عاشقانه بود😍 نماز خوندن پسرم. یعنی همه کارهای مامانو تقلید میکنی. ...
27 دی 1399

مهر 99 - 41 ماهگی قند عسلم

سلام عزیز دل مامان. شیرین زبونم این روزا خیلی بزرگتر از سنت حرف میزنی و دوس داری تو هرچی بزرگتر و اول باشی.مثلا میگی من دماغم از مامان بزرگتره،شکمم از بابا بزرگتره😂 فک میکنی هر چیزی بزرگش خوبه.کلی شعر و سوره حفظ شدی و اعداد و شعر و حیواناتو ب انگلیسی بلدی.موقع نماز ، قبل از ما میری وضو میگیری و سجادتو پهن میکنی و نماز میخونی🙏 بعدا عکسشو میذارم تصمیم گرفتم از این ببعد که چهلمین ماهگرت تموم شد، مطالب وبلاگتو طبق ماه های سال طبقه بندی کنم ،نه مثل قبل که طبق ماهگرد تولدت بود.چون ماشاالله بزرگتر شدی و ماهگرداتو قاطی میکنم و سر وقت نمیتونم بیام بنویسم. یه خبر بد اینکه،در ماهی ک گذشت،یعنی مهر ماه ، بابایی ،سر کارش کرونا گرفت و ...
29 مهر 1399